#استاد_شهید_مطهری
فرم در حال بارگذاری ...
کم کردن شام شب
فرم در حال بارگذاری ...
امام صادق علیهالسلام
🌸 قال الصادق علیه السلام:
إِنَّ هَذَا الأَمرَ لاَ یَأتِیکُم إلّاَ بَعدَ إِیَاسٍ ؛ لاَ وَاللّه ِ ! حَتُّى تُمَیَّزُوا .
🌱 امام صادق(ع):
به خدا قسم این امر (ظهور) برایتان در نمى رسد مگر پس از آن که نومید شوید؛ نه به خدا ! مگر پس از آن که [ خوب و بد ] ازهم متمایز شوید.
📚 الکافی، ج1، ص370
فرم در حال بارگذاری ...
خواص سوره توحید بعد از نماز
فرم در حال بارگذاری ...
سخنی با بزرگ معلم جهان هستی امام زمانم عجل الله تعالی فرجه به مناسبت روز معلم
🌸 سخنی با بزرگ معلم جهان هستی امام زمانم عجل الله تعالی فرجه به مناسبت روز معلم 🌸
ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود کاشکی در کلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی میکرد و نام زیبای تو را
سرمشق دفترچه تکلیفم قرار میداد.
در دروه راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راه نمایی نکرد.
در سالهای دبیرستان کسی مرا با تو که مدیر عالم امکان، هستی - پیوند نداد.
در کتاب جغرافیِ ما صحبتی از ذی طوی» و «رضوی» نبود. در کلاس تاریخ کسی مرا با تاریخ غیبت غربت و تنهایی تو آشنا
نساخت.
در درس دینی به ما نگفتند «باب الله» و «دیان دینِ» حق تویی.
دریغ که در کلاس ادبیات آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوش زد نکردند!
افسوس که در کلاس نقاشی چهره مهربان تو را برایم به تصویر نکشیدند!
چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت، از تو و از ظهور تو و روشهای جلب رضایت تو نبود؟ مگر نه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت؟
کاش در کنار زبان بیگانه زبان گفت و گو با تو را نیز که آشناترین و دیرین ترین مونس فطرتهای بشر است ـ به ما می آموختند!
ای کاش - وقتی برای آموختن یک زبان خارجی به زحمت می افتادم - به من میگفتند او تمامی زبانها و گویشها و لهجه ها… و حتی زبان پرندگان را می داند و میشناسد.
قطب شمال و جنوب جغرافیایی و قطب مثبت و منفی آهن ربا و خواص آنها را شناختم؛ اما ندانستم که قطب عالم امکان تو هستی و چرا تو را به این صفت می نامند.
السلام علیک یا قطب العالم(صحیفه مهدیه، ص 581)
با مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت در ریاضیات آشنا شدم. آن زمان کسی از این مفاهیم برایم مصداق عینی ترسیم نکرد بعدها متوجه شدم که شما خاندان، اصل و منشأ همه زیباییها و سرچشمه تمام خوبی ها و معدن همه خیرات عالم هستید و بر عکس دشمنان شما منشأ هر چه ظلمت، رذالت، دنائت و پلیدی در عالم هستند.
در زنگ شیمی - وقتی سخن از چرخش الکترونها به دور هسته اتم به میان می آمد ـ اشارتی کافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی و ماسوی الله به گرد وجود شریف تو می چرخند.
ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ریاضی، فیزیک و شیمی، فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند.
کاش آن روز دبیر فارسی ما گریزی به حدیث معرفت امام می زد و می گفت که در تفکر شیعی حیات حقیقی در توجه به امام عصر و معرفت و محبت و مودت او و مهم تر از آن برائت از دشمنان او معنا می شود.
درس فیزیک، قوانین شکست نور را به من آموخت؛ ولی نفهمیدم «نور خدا تویی و مقصود از یهدی الله لنوره من یشاء تو هستی، از سرعت سرسام آور نور ( 300 هزار کیلومتر در ثانیه) برایم گفتند؛ اما اشاره نکردند شعاع دیــد امام معصوم تا کجاست و نگفتند امام در یک لحظه می تواند تمام عوالم و کهکشان ها را از نظر بگذراند و از احوال همه ساکنان زمین و آسمان باخبر شود.
از فضای نیمه بسته مدرسه وارد فضای باز دانشگاه شدم. در دانشکده وضع از این هم اسف بارتر بود، بازار غرور و نخوت پرمشتری بود و اسباب غفلت، فراوان و فراهم. فضا نیز رنگ و بو گرفته از «علم زدگی» و «روشن
فکر مآبی! خیلی ها را گرفتار تب مدرک گرایی می دیدم.
مولای من در دانشگاه هم کسی برایم از تو سخن نگفت؛ پرچمی به نام تو افراشته نبود؛ کسی به سوی تو دعوت نمی کرد؛ هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد کارکرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام، جبران کسری معدل دانش جویان بود نه اینکه از تبلیغات مذهبی، نشست های فرهنگی، نماز جماعت، اردوهای سیاحتی زیارتی، مسابقات
قرآن و نهج البلاغه و… خبری نباشد…. کم و بیش یافت می شد؛ اما در همین عرصه ها نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم و «از یاد رفته» بودی.
پس از فراغت از تحصیل نیز اداره زندگی و دغدغه معاش، مجالی برای فکر کردن راجع به تو برایم باقی نگذاشت.
اینک اما در عمق ضمیر خود تو را یافته ام؛ چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام؛ در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس میکنم؛ گویی دوباره متولد شده ام تعارف بردار نیست. زندگی بدون تو ـ کـه امـام عصر و پدر زمانه ای - «مردگی است و اگر کسی هم چون من پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد احساس تولدی دوباره کند؛ حق دارد از تو بخواهد از این پس او را رها نکنی و در فتنه ها و ابتلائات آخر الزمان از او دست گیری؛ حق دارد به شکرانه این نعمت پیشانی ادب بر خاک بساید و با خدای خود زمزمه کند:
《الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله》و با تو عهد می بندم که هر روز برای آمدنت با تمام وجود دعا کنم:
《اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر》
📚 بر گرفته از کتاب دوازده قرن غربت، دکتر علی هراتیان، ص 10 تا 15.
فرم در حال بارگذاری ...