خرمشهر
💠 روایتی از 45 روز اول مقاومت خرمشهر
🔹 برای بچههایی که تازه رسیده بودند، پی جا میگشتم. یک پسربچه را دیدم.
گفت «با بچههای تهران اومدهام. من رو جا گذاشتهاند و رفتهاند.»
بچه بود. دستخالی و تنها، ولی معلوم بود که نمیترسد.
گفتم «خب اشکالی نداره، تو هم بیا پیش ما.»
بعدها فهمیدیم. «فهمیده» بود؛ محمدحسین فهمیده.
✍️ لعیا رزاقزاده
📗 از کتاب «خونین شهر» از مجموعه روزگاران، ناشر: روایت فتح
مباحث موضوعی قرآن
💠 آیا شهدا، زندهاند؟! / قسمت اول
🔸 در دو آیه از قرآن کریم به صراحت زنده بودن شهدا مطرح شده است:
✅ وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَکِن لَّا تَشْعُرُون (بقره/154)؛ و به کسى که در راه خدا کشته شده، مرده مگویید بلکه اینان زندههایى هستند ولى شما درک نمیکنید.
✅ وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون (آلعمران/169)؛ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند بلکه زنده به حیات ابدى شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود.
🔹 آنچه در این زمینه قطعى مىباشد این است که مراد زنده بودن جسم شهدا نیست زیرا همه مىدانیم که جسم آنها مانند جسم دیگران متلاشى و از بین میرود. و اما در اینکه مراد از حیات و زنده بودن شهدا چیست؟ اقوال متعددى وجود دارد:
🌹 قول اول؛ مراد از حیات شهدا حیات حقیقى نیست، بلکه منظور باقىماندن نام نیک و جاودان ماندن یاد و خاطره آنها در میان مردم و جامعه است. گرچه این دیدگاه، دیدگاهى مادى بوده و بر اساس نفى آخرت استوار است ولى در عین حال بعضى از مفسرین آنرا در میان معانى احتمالى مطرح کرده اند.
🔸 مرحوم علامه طباطبایى این قول را نقل و چهار اشکال اساسى به آن وارد نموده است؛ از جمله اینکه در ادامه آیه، از حیات شهید به «لکِنْ لاتَشْعُرُونَ» - ولى شما نمیفهمید - تعبیر شده است در حالیکه موضوع نام نیک را همه میفهمند. ثانیاً خداوند اوصافى مانند روزى گرفتن و شاد بودن از نعمتهاى او را براى شهید ذکر کرده است که از ویژگیهاى حیات واقعى است و نه مقولاتى از قبیل باقى ماندن نام نیک.(المیزان، ج2، ص341) در نتیجه این قول به هیچ وجه قابل اثبات و پذیرش نیست.
غلبه جریان نبوت
توصیه
✅ توصیه علامه حسنزاده آملی رضواناللهعلیه
🔹 مهمترین نقشی که در احیای معارف اسلامی باید داشته باشیم، این است که نخست، خودمان را درست بسازیم.
🔸 ما در عالم، کاری مهمتر از خودسازی نداریم و دیگر امور و شئون زندگی ما، همه، معدّ و ممدّ برای نیل به این هدف مقدّس نهایی انسانی است.
🔹 دستورالعمل انسانساز و سرچشمهی حیات انسانی، قرآن است؛ اِنَّ هذا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم (اسراء/9)، یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا استَجیبُوا لِله وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم (انفال/24)
🔸 روایات و خطَب و دیگر کلمات نوریهی اهل بیت عصمت و طهارت در حقیقت، ظلّ قرآن و مرتبهی نازلهی آناند.
🔹 کتب حکمت متعالیه و صحف مسائل عرفانیه، برگشت به اسرارِ بیت عصمت و وحی و حقایق و بطون روایات و آیات میکنند و از آنها منشعب میشوند.
📚 نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی، ص17
حق تلاوت
✅ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ من یَکْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (بقره/121)
🔹 فقط کسانی که کتاب آسمانی تقدیمشان کردهایم و آنطور که بایدوشاید آن را میخوانند، ایمان واقعی به آن دارند؛ ولی کسانی که به آن اعتقادی ندارند، سرمایهی عمرشان را باختهاند!
🔸 الامام الصّادق(علیه السلام): یُرَتِّلُونَ آیَاتِهِ وَ یَتَفَقَّهُونَ فِیهِ وَ یَعْمَلُونَ بِأَحْکَامِهِ وَ یَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ یَخَافُونَ وَعِیدَهُ وَ یَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِأَوَامِرِهِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْ نَوَاهِیهِ مَا هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آیَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَهًَْ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا تَدَبُّرُ آیَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْکَامِه.
🔸 امام صادق(علیه السلام): مراد از رعایت حقّ تلاوت قرآن، این است که آیات آن را صحیح میخوانند [و مراعات وقف و وصل و سایر آداب قرائت را مینمایند]؛ در معانی آن دقّت میکنند و به احکام آن عمل مینمایند؛ به وعدههای آن امیدوارند و از وعیدهای آن میترسند؛ از قصّههای آن عبرت میگیرند؛ آنچه را که در آن امر شده میپذیرند و از آنچه در آن نهی شده باز میایستند و به خدا قسم! مراد، حفظکردن آیات آن و آموختن حروف آن (صرف و نحو) نیست و خواندن سورههای آن [بدون تأمّل] و درس ده قسمت و پنج قسمت آن منظور نیست؛ [عدّهای] حروف آن را حفظ نموده و حدود آن را ضایع میکنند و جز این نیست که مراد، تدبّر در آیات آن و عملکردن به احکام آن است.
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام؛ ج1، ص642
إرشادالقلوب؛ ج1، ص78
مجموعه ورّام؛ ج2، ص236