حقیقت گناه
21 فروردین 1404
🖋 با جوانان شهر ، پای کوهی بازی میکردیم. در بین بازی که به استراحت نشسته بودیم ، یکمرتبه دوستم مرا صدا زد و گفت بهرام بیا! جلو رفتم و دیدم تعدادی تخم کبوتر را در داخل قوطی حلبی جمع میکند. این تخمهای پرنده مرا به هوس انداخت و از حسین خواستم که از… بیشتر »
نظر دهید »