شهید مهدی نوروزی
27 مرداد 1404
🌷 خاطرات شهید مهدی نوروزی
انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی 32 ماههمان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد.
سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراهمان بودند. پس از سلامی به حضرت علی(ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه میرفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم میخواند همه را میگریاند.
وسط راه بچهای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب میداد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچهای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین».
نزدیک کربلا از یکی از موکبها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو میکرد و میگفت: «اینها خاک قدمهای زائرهای کربلاست. بردارید برای قبرهایتان».
📗منبع: کتاب دیدار پس از غروب/ خاطرات شهید مهدی نوروزی/ منصوره قنادیان