خرمشهر
03 خرداد 1404
💠 روایتی از 45 روز اول مقاومت خرمشهر
🔹 برای بچههایی که تازه رسیده بودند، پی جا میگشتم. یک پسربچه را دیدم.
گفت «با بچههای تهران اومدهام. من رو جا گذاشتهاند و رفتهاند.»
بچه بود. دستخالی و تنها، ولی معلوم بود که نمیترسد.
گفتم «خب اشکالی نداره، تو هم بیا پیش ما.»
بعدها فهمیدیم. «فهمیده» بود؛ محمدحسین فهمیده.
✍️ لعیا رزاقزاده
📗 از کتاب «خونین شهر» از مجموعه روزگاران، ناشر: روایت فتح